ویژگیهای معلمان خوب
• هدف دارند
• منتظر موفقیت همه دانش آموزان هستند
• تحمل ابهام را دارند
• برای ارضای نیازهای بچهها تمایل به تغییر و هماهنگی دارند
• از ندانستن ناراحت نمی شوند
• به کارشان فکر میکنند
• از مدلهای مختلف یاد میگیرند
• از کار و شاگردانشان لذت میبرند
معلمان خوب هدف دارند
شما نمی توانید به معنای کلی خوب باشید، بلکه باید در چیزی یا کاری خوب باشید. به عنوان معلم معنایش این است که بدانید دانش آموزانتان چه انتظاری دارند، و برای رسیدن به این انتظارات برنامه ریزی کنید، شما هم درباره آنچه در کلاستان رخ میدهد، بر پایه اهدافی که میخواهید به آنها برسید، انتظاراتی دارید. اگر میخواهید بچهها را برای اشتغال آماده کنید، از آنها وقت شناسی و توجه خوب انتظار دارید. اگر در یک کلاس کنکور تدریس میکنید، به توضیح شکل تست و کمک به بهبود مهارتهای امتحان دادن بچهها وقت میگذرانید و اگر میخواهید شاگردانتان در خواندن کتاب بهتر و جدی تر بشوند باید در کلاس وقتی برای خواندن و منابع و کتابهای لازم اختصاص بدهید.
معلمان خوب منتظر موفقیت همه دانش آموزان هستند این پارادوکس بزرگ تدریس است. اگر ما خودارزیابی مان را کاملاً بر پایه موفقیت شاگردانمان قرار بدهیم، حتماً ناامید خواهیم شد. در همه سطوح، به خصوص در آموزش بزرگسالان، فاکتورهای زیادی در زندگی دانش آموزان وجود دارد که نمی گذارد معلم موفقیت همه را تضمین کند. در عین حال، اگر ما با دیدگاهی جبری، دانش آموزانمان را به رفتار "دست من که نیست" واگذار کنیم، بچهها بی تعهدی ما را حس میکنند و ناامید میشوند. ولی ما میتوانیم با یک سوال ساده محیط شادی را درست کنیم: آیا من همه کارهایی را که میتوانستم در این کلاس، در این زمان، برای رسیدن به نیازهای همه بچه ها، برای رسیدن به همه موفقیت ممکن انجام بدهم، انجام داده ام؟ تا وقتی میتوانید بگویید "بله" ، شما محیط موفقیت را فراهم کرده اید.
معلمان خوب میتوانند با ابهام کنار بیایند
یکی از بزرگترین چالش های تدریس از نبود بازخورد آنی و دقیق سرچشمه میگیرد. دانش آموزی که امروز در حال سر تکان دادن و زیرلب زمزمه کردن درس جبر از کلاس میرود، ممکن است فردا بگوید که موفقیت عالی ای در ریاضی به دست آورده و از درس دیروزتان تشکر کند. راهی برای پیش بینی دقیق نتایج بلند مدت کارمان وجود ندارد. اما گر ما در انتخاب استراتژی و محتوا هدف داشته باشد، و سعی در موفقیت همه دانش آموزان بکنیم کمتر دچار غافلگیری خواهیم شد و به جای آن، روی چیزهایی که میتوانیم کنترل کنیم تمرکز خواهیم کرد و اعتماد خواهیم داشت که آمادگی با فکر و تأمل احتمالاً نتایج خوبی خواهد داشت نه نتایج بد.
معلمان خوب برای رسیدن به نیازهای بچهها تغییر میکنند و منطبق میشوند
آیا واقعاً میتوانیم ادعا کنیم در کلاس جغرافی درس داده ایم، در حالیکه هیچ کس مفاهیم تدریس ما را نفهمیده است؟ اگر هیچ کدام از دانش آموزانمان بیرون از کلاس کتاب به دست نگیرد، آیا ما واقعاً به آنها خواننده خوب بودن را آموخته ایم؟ ما اغلب به این جنبهها فکر نمی کنیم اما آنها در قلب تدریس مؤثر جا دارند. یک طرح درس عالی و یک درس عالی دو موضوع کلاً متفاوت هستند؛ وقتی یکی از آنها در پی دیگری اتفاق میافتد خیلی خوب است، اما همه میدانیم که این اتفاق هر روزی نیست. ما به بچهها درس میدهیم که یاد بگیرند و وقتی یاد نمی گیرند، باید استراتژی های تازه ایجاد کنیم، به راه های تازه فکر کنیم، و کلاً هر کاری که بتوانیم برای زنده کردن فرآیند یادگیری انجام دهیم. داشتن متدولوژی خوب، عالی است اما بهتر است بچه هایی داشته باشیم که در یادگیری خوب، شرکت میکنند.
معلمان خوب متفکر هستند
این ویژگی شاید تنها خصوصیت مطمئن و مطلق تمام معلم های خوب است چون که بدون آن هیچ کدام از ویژگی هایی که گفتیم به رشد و بلوغ نمی رسد. معلم های خوب به طور عادی به کلاس شان، دانش آموزانشان، روش هایشان و محتوای تدریسشان فکر میکنند. آنها مقایسه میکنند و در تضاد بررسی میکنند، تمایزها و تشابهها را ترمیم میکنند، دوره میکنند، حذف میکنند و ذخیره میکنند. عدم موفقیت در مشاهده آنچه در کلاس رخ میدهد ما را از تدریس و فرآیند یادگیری جدا میکند و اگر خودمان جدا باشیم، چطور میتوانیم ارتباط پدید بیاوریم؟
معلمان خوب از ندانستن ناراحت نمی شوند
اگر ما صادقانه و متفکرانه به آنچه در کلاس روی میدهد فکر کنیم، اغلب مشکلات و معماهایی را خواهیم یافت که نمی توانیم فوراً آنها را حل کنیم، سوالاتی که نمی توانیم پاسخ بدهیم. راینرماریاریکله در نامه هایش به یک شاعر جوان چنین نوشته است: "بکوش تا خود سوالات را دوست بداری چنانکه گویی آنها اتاقهایی با در بسته هستند یا کتابهایی که به زبانی بسیار غریبه نوشته شده اند. اکنون با سوالات بزی. شاید پس از این، روزی در آینده دور، اندک اندک و بدون توجه، بتوانی راهت را به سوی پاسخ زندگی کنی. " (1986 - صفحه 34 و 35) به همین ترتیب تدریس ما در صورتی سودمند است که بتوانیم اندکی با یک سوال زندگی کنیم، بیندیشیم و مشاهده کنیم و بگذاریم پاسخ سوال در جواب وضعیت خاصی که در آن هستیم، خود رشد میکند.
معلمان خوب الگوهای نقشی خوب دارند
دوباره به سه معلم خوبتان فکر کنید. چطور نحوه تدریس خود شما، خودآگاه یا ناخود آگاه، توسط اعمال و رفتار آنها شکل گرفته است؟ به بدترین معلمی که داشتید فکر کنید. از چه چیزهایی مطلقاً پرهیز میکنید چون به یاد میآورید که چه اثر تخریب کننده ای بر شما و هم شاگردی هایتان داشته اند؟ ما تدریس را به تدریج یاد میگیریم و ایدهها و رفتارها را به آرامی از بسیاری از منابع جذب میکنیم. تا به حال چند فیلم دیده اید که شخصیت معلم در آنها حضور داشته است، و چطور این فیلمها به شما الگو داده اند؟ ما همیشه از تأثیرات خوب و بد روی تدریسمان آگاه نیستیم. با اندیشیدن به الگوهای تدریس و نحوه گرفتنشان بهتر میتوانیم با چالش های جدید تطبیق و تغییر کنیم.
معلمان خوب از کارشان و دانش آموزانشان لذت میبرند
این نکته بدیهی به نظر میرسد، اما به همین سادگی هم فراموش میشود. معلمانی که از کار و بچهها لذت میبرند با انگیزه اند، انرژی دارند و خلاق هستند. در نقطه مقابل لذت، بی حوصلگی است؛ وضعیتی که هیچ کس در آن جرقه ای از علاقه نمی یابد. توجه داشته باشید که لذت بردن از کار و لذت بردن از دانش آموزان دو چیز جداگانه است. تمرکز زیاد بر روی محتوا ممکن است به بچهها حس بی ارتباطی، سوء تفاهیم یا جاماندگی بدهد. توجه بیش از حد روی دانش آموزان، بدون توجه به محتوا، باعث میشود دانش آموزان حس خوب و مفهوم شدن داشته باشند اما ممکن است کمکی به آنها در کسب اهداف آموزشی با سرعت مناسب نکند. به دست آوردن تعادل بین این دو نقطه حدی به زمان و توجه نیاز دارد و باید با دقت مشاده کنید با دقت ارزیابی کنید و روی یافته هایتان کار کنید. میل دارم با شعری از لائوتسه، حکیم چینی و صاحب کتاب تائوته چینگ نتیجه گیری کنم. من در تمام این سالها نسخه ای از آن را همراه خودم داشته ام و پیام آن را هم مفید و هم چالش برانگیز یافته ام. این شعر به ما یادآوری میکند که تدریس خوب وضعیتی ثابت و ایستا نیست بلکه فرآیندی دائمی است. ما هر روز برای معلم بهتر شدن فرصت داریم و معلم خوب آن کسی است که فرصتها را از دست نداده است.
بعضی میگویند که تعلیم من بی معناست من تنها سه چیز برای یاد دادن دارم
دیگران آن را والا ولی بی فایده میدانند سادگی ، صبر، رحم
اما برای آنان که به درون خود نگریسته اند با سادگی در اعمال و افکار
این بی معنایی ، معنایی کامل دارد تو به سرچشمه بودن بر میگردی
و برای آنها که به کارش گرفته اند با صبوری با دوست و دشمن
این والایی ریشه هایی بس عمیق دارد تو با بودن همه چیز هماهنگ میشوی
و با رحیم بودن نسبت به خودت
با هر آن چیز در جهان ، آشتی میکنی
ويژگي هاي یک معلم خوب در تفکر ابن سينا
معلم و معلمي همواره در اديان آسماني و در انديشه بزرگان و متفکرين جهان مورد تکريم واحترام بوده است. بوعلي سينا نيز در امر آموزش و پرورش و تعليم و تربيت کودک از پدر مي خواهد که در انتخاب آموزگار بسيار دقت کند و بداند فرزندش را به دست چه کسي مي سپارد. بوعلي سينا پس از بيان ضرورت آموزش و تعليم به موقع کودک در ارتباط با ويژگي هاي معلم مي گويد: اولابايد در انتخاب آموزگار و مربي کودک دقيق شد که خردمند و ديندار باشد و راه تهذيب اخلاق و پرورش و تربيت بچه را بشناسد و با وقار و سنگين و با مروت و پاکدامن و نظيف باشد و راه معاشرت را بداند.(1)
بوعلي سينا در بيان فوق به هشت ويژگي مهم معلم اشاره مي کند و مي گويد: کسي که عهده دار تربيت کودکان مي شود بايد حداقل اين خصوصيات را دارا باشد:
1- خردمند باشد: يعني مهمترين خصيصه معلمي را که دانايي است دارا باشد و بر آنچه که آموزش مي دهد تسلط علمي داشته باشد و بتواند پاسخگوي سوالات دانش آموزان باشد.
2- ديندار باشد: از ديدگاه تربيت ديني علي رغم اينکه بر دانايي معلم تاکيد مي گردد، با اين وجود آن را شرط کافي براي نشستن بر کرسي معلمي نمي داند بلکه آنچه که معلم را الگو و سرمشق رفتاري دانش آموزان قرار مي دهد ، ادب ، اخلاق و تقواي اوست. بنابراين منظوراز دينداري و دارا بودن اين خصوصيات عالي، رفتاري است که لازم است شخصيت و منش معلم به آنها آراسته گردد.
3- آشنا با تربيت کودک باشد: بدون شناخت ويژگي هاي رشد و نيازها و خواسته هاي کودک در مراحل مختلف سني و بدون آشنايي با چگونگي شکل گيري مفاهيم در ذهن کودک و ديگر ابعاد شخصيتي او امکان تعليم و تربيت وجود نخواهد داشت. معلم بايد کودک را بشناسد و راههاي تامين نيازهاي عاطفي، اجتماعي وعقلي او را بفهمد.
4- باوقار و سنگين باشد: شغل معلمي به مانند ديگر شغل ها نيست، او با کرامت انسان سروکار دارد. اگر با وقار و با هيبت نباشد در چشم دانش آموزان کوچک جلوه مي کند، در اين صورت احترام و اعتماد از او سلب مي شود. وقار و سنگيني و برخوردهاي همراه با ادب و بيان سخنان حکيمانه، معلم را در نزد دانش آموزان بزرگ و قابل اعتماد مي سازد و به عنوان الگو و تکيه گاه دانش آموزان محسوب مي گردد.
5- با مروت باشد: اين ويژگي نيز از اين جهت مهم است که معلم با خردسالان و کودکان سروکار دارد، کسي که سخت دل و سنگدل است، مي تواند با روحيه لطيف و ظريف کودک ارتباط برقرار کند. دل معلم بايد نرم و به اصطلاح رحم دل باشد و از آنجايي که کودکان به علت کمي تجربه و کوچکي ظرفيت رواني خطاهاي بسياري را مرتکب مي شود، معلم بايد داراي روحيه گذشت و اغماض باشد و مروت و مردانگي را در مواقع لزوم و براي تاديب کودک در نظر داشته باشد.
6- پاکدامن باشد: اين اصل از آنجا ناشي مي شود که کودکان به معلم خود بسيار اعتماد دارند و هرگز در عفت و پاکدامني او شک نمي کنند، لذا معلم بايد از اين اعتماد دانش آموزان در جهت تاديب آنها بهره جويد و حتي در انديشه خود آنچه را که خلاف عفت و پارسايي است، نگذارند. فراموش نکنيم کوچکترين خلاف معلم در اين راستا ضربه اي بر پيکره کودک مي زند که قابل جبران نخواهد بود.
7- نظيف باشد: اين اصل از اين يافته روانشناسي ناشي مي شود که کودکان قبل از آنکه به قول پياژه به مرحله تفکر منطقي و تفکر انتزاعي برسند در مرحله حسي- حرکتي قرار دارند؛ يعني ابزار شناختشان از جهان حواس آنهاست. کودکان دبستاني افراد را از وضع ظاهرشان ارزيابي مي کنند، در واقع معلمي که سر و صورت و لباسش مرتب، تميز و شيک است در نظر کودکان فردي بزرگ و قابل احترام است و فردي که تميز و نظيف نباشد، از او دوري مي کنند و حرفهايش را جدي نمي گيرند و اگر کودکان او را الگوي خود قرار دهند، کودکاني بار خواهند آمد که نسبت به نظافت و بهداشت فردي بي مسئوليت خواهند بود.
شهيد ثاني در کتاب “منيه المريد” مي نويسد:
“بايد معلم با آمادگي کامل و زمينه هايي که نمايانگر وقار و هيبت اوست و با لباس و بدني نظيف وپاکيزه وارد جلسه شود و جامه خويش را از پارچه سفيد تهيه کند زيرا جامه سفيد بهترين و نيکوترين و زيباترين تن پوش انسان است” و در ادامه ضمن اينکه لباس را مايه حفظ وقار و متانت مي داند مي گويد: “معلم بايد به هنگام ورود به جلسه درس خود را خوشبو ساخته و موي صورت خود را شانه زده و خويشتن را از هرگونه آثار زننده و اشمئزاز آور بپيرايد.”(3)
8- راه معاشرت را بداند: اين ويژگي از اصل تفاوت هاي فردي ناشي مي گردد. روانشناسي امروز در شناخت توانمندي هاي روحي و رواني آدمي معتقد است که افراد داراي الگوهاي متفاوتي در رفتار هستند، زيرا محيط ژنتيکي و محيط اجتماعي کودکان و پايگاه هاي فرهنگي واقتصادي آنان با يکديگر متفاوت است. حتي کودکان دوقلوي همسان با هم برابر نيستند. بنابراين معلم بايد بداند که با هر کودک چگونه بايد برخورد و معاشرت نمايد. نسخه يکسان پيچيدن براي همه در سيستم تعليم و تربيت جواب نمي دهد. از طرف ديگر معلم بايد بداند که کودک را چه وقت تشويق و چه وقت تنبيه کند و زمان و مکان مناسب براي تعليم و تربيت را بشناسد.
مجموعه ويژگي هاي فوق نشان مي دهد که بوعلي سينا براي معلم جايگاه مهمي در سيستم آموزش و پرورش قائل است و معتقد است که معلم، الگوي رفتاري کودکان است و آنان از رفتار او نسخه برداري و در زندگي خود عمل مي کنند.
بوعلي مي گويد: "معلم نه تنها بايد با راههاي پرورش و تربيت آشنا باشد بلکه بايد بينا باشد، بينايي مرحله اي عميق تر از آشنايي است."
اين نشان مي دهد که بوعلي سينا تا چه حد به تربيت معلم حساس است.
سازمان يونسکو در مقاله اي پيرامون ديدگاه هاي تربيتي ابن سينا مي نويسد: ابن سينا اهميت انتخاب معلم و مجهز کردن او را به تربيت نظري واخلاقي درک مي کند. در واقع نقش معلم در آموزش جوانان چيزي فراتر از ارائه اطلاعات به آنهاست زيرا دانش آموزان عادات، عقايد وارزشهاي بسيار زيادي را از معلمين خود کسب مي کنند. بنابراين به نظر ابن سينا لازم است که معلم از ميان بهترين اشخاص انتخاب شود. شخصي که قادر به تشخيص ارزشهاي اخلاقي و فضيلت هاي اخلاقي باشد، زيرا دانش آموزان از او به عنوان راهبر والگو پيروي خواهند کرد.
ابن سينا مي گويد: معلم بايد با استعداد و متدين باشد... در آموزش بچه ها مهارت داشته، با وقار و آرام باشد و از سادگي بسيار به دور بوده، رفتار سبک نداشته باشد، خيلي جدي و بي نشاط نباشد بلکه برعکس معلم بايد مهربان و فهيم بوده، با فضيلت، تميز و شايسته باشد.
ابن سينا اظهار مي داشت که معلم تنها دانش و حقايق را به شاگردان انتقال نمي دهد بلکه آنها را با ارزشها و اعتقادات خود و نيز با آداب و فضيلت هايي که به او عطا شده است نيز روبرو مي کند. اگر معلم به سهم خود دانش را با دقت و با احساس به دانش آموزان انتقال دهد آنها هم رفتار و فضايل معلم را به سادگي و بي اراده از راه يادگيري تقليدي کپي مي کنند.
ابن سينا پس از بيان ضرورت گرفتن معلم براي کودک پس از سن 6 سالگي تاکيد مي کند: معلم سرخانه بايد با دقت، اشعاري را انتخاب نمايد که داراي هدف عالي اخلاقي، ستايش کننده فضايل خوب و سرزنش کننده بدکرداري ها باشد زيرا که بچه در طي اين سالها قويا تحت تاثير آنچه که مي خواند و مي شنود قرار مي گيرد.(4)
معلم در نظر پيشوايان ديني ما بسيار قابل احترام است. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به معاذ فرمودند:
“اگر خداوند متعال يک فرد را به دست تو هدايت کند از دنيا و آنچه در آن است مهمتر و پرارزش تر است.”
آنچه را که از بيان بوعلي و ديگر انديشمندان اسلامي و بخصوص از روايات رسيده از اولياي الهي مي توان فهميد اين است که معلم بايد هم به لحاظ دانش و گسترش انديشه و هم به لحاظ اعتقاد دروني و هم به لحاظ رفتار متناسب با ارزشهاي متعالي انساني از همه سرآمد باشد تا سخن او در دل کودک رسوخ نمايد.
نتیجه گیــری
تحول اساسی و پایدار در هر جامعه در گرو متحول شدن نظام تعلیم و تربیت آن جامعه است و محور اصلی تحول و توسعه ی نظام تعلیم و تربیت بهبود کیفیت کار معلم، شناخت و ویژگی های آنها می باشد. معلمان به عنوان پایه گذاران اندیشه های علمی، مبلغان ارزش ها و مسوولیت های اجتماعی به کودکان ما می باشند و حرف اول را در تربیت منابع انسانی می زنند و هیچ حرفه ای همچون شغل معلمی تاثیر موثری در جوامع ندارد. طرفداران و مبلغان تحول و توسعه در جوامع باید بیش از هر کس حامیان واقعی معلمان باشند و سیاست گزاران آموزش و پرورش با در نظر گرفتن حقوق و مزایای شغلی ویژه برای معلمان مدارس و یا دارا بودن مدرک تحصیلی و تخصص و تعهد مورد نظر، دغدغه های زندگی را برای آنان کاهش دهند زیرا معلم یک هدیه الهی است و بسیاری از بزرگان فرهنگ ما و دیگر فرهنگ ها افتخارشان این بوده که سال های پربرکت عمر خود را در مدارس طی کرده اند نظیر پیاژه، اریکسون، مرحوم باغچه بان، استاد نیرزاده، شهید رجایی، باهنر و ...
از طرفی معلمان باید بدانند در چه شرایط متحول جهانی زندگی میکنند فکر و عمل و توان خود را محدود به مرزهای جغرافیایی خود نکنند از قدرت ابتکار، خلاقیت و مهارت برخوردار باشند، فعالیتهای خود را محدود به چند کتاب یا جزوه که در مراکز تربیت معلم یا در طول کار خود با آن آشنا شده اند نکنند زیرا که دنیای پیچیده و متحول امروز مستلزم یادگیری مداوم و فرزند زمان خود بودن و فعالیت، حساسیت و خلاقیت است و به گفته آلبرت انیشتن افراد انسانی را نباید همچون ابزارهایی بیجان در نظر گرفت و جوانان را به مثابه شخصیتهای متعادل و موزون باید به جامعه تحویل داد. (رشد تکنولوژی، شماره 155)
در پایان از خداوند متعال می خواهیم که به معلمان ما توفیق روزافزون در امر یاددهی عنایت فرماید و آنان را به صفات حمیده، آراسته گرداند و صبوری و بلند همتی و آزاد اندیشی را به آنان اعطاء فرماید تا بتوانند در تربیت و آموزش نسل سالم و صالح و خلاق موفق باشند چرا که آینده ی ایران در گروه کارآیی دانش آموختگان امروز می باشد.
منابع
1. تدابير المنازل، ص 38
2. نظام تربيتي اسلام، استاد باقر القريشي، ص 124
3. ترجمه منيه المريد، دکتر سيدمحمدباقر حجتي، ص 257
4. نشريه اسوه، شماره 78، عبدالرحمن الفقيب، ترجمه علي فروغي نويسنده: کاظم کاهاني مقدم
روزنامه رسالت ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت: ketabdar
نظرات شما عزیزان: